English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4674 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ballade U قطعه منظومی مرکب از سه مصرع مساوی و متشابه ویک مصرع کوتاه تر که هریک از این چهار قسمت یک بیت ترجیع بند دارد
quatrefoil U چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
quarter U به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
identification division U یکی از چهار قسمت اصلی یک برنامه COBOL
procedure division U یکی از چهار قسمت اصلی برنامه کوبول
I shared out the money among four persons. U پول را بین چهار نفر قسمت کردم
environment division U یکی از چهار قسمت اصلی یک برنامه COBOL
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
lyddite U ماده منفجره نیرومندی که قسمت اعظم ان مرکب از اسیدپیکریک میباشد
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
nickel silver U الیاژی مرکب از مس و روی و نیکل
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
quadrumvir U انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
shuttled U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle U بمباران قسمت به قسمت
parts per million U قسمت در میلیون قسمت
shuttles U راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m U قسمت در یک میلیون قسمت
shuttles U بمباران قسمت به قسمت
throttle U عبور قسمت به قسمت
throttled U عبور قسمت به قسمت
throttling U عبور قسمت به قسمت
throttles U عبور قسمت به قسمت
to sell in lots U قسمت قسمت فروختن
shuttled U بمباران قسمت به قسمت
forward overlap U پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer U از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
railway division U قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer U درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
quadrumvirate U انجمنی مرکب از چهار تن
cellular unit U یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
phantoplex telegraphy U تلگراف چهار سیمی مرکب
tetrafluoride U فلورید مرکب از چهار اتم فلورین
string quartet U ارکستر چهار نفری مرکب ازسازهای زهی
string quartets U ارکستر چهار نفری مرکب ازسازهای زهی
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
compartmental U قسمت قسمت
in sections U قسمت قسمت
component U قسمت
components U قسمت
in part U در یک قسمت
arm U قسمت
compartments U قسمت
compartment U قسمت
Corp U قسمت
units U قسمت
cross section of a gravity dam U قسمت
internode U قسمت
portions U قسمت
unit U قسمت
partition U قسمت
partitions U قسمت
portion U قسمت
canto U قسمت
cantos U قسمت
agency U قسمت
percentage U قسمت
percentages U قسمت
piecemeal U قسمت به قسمت
feck U قسمت
underfoot U قسمت کف پا
sect U قسمت
agencies U قسمت
head stall U قسمت سر
ratio U قسمت
batches U قسمت
batch U قسمت
snick U قسمت
grist U قسمت
ratios U قسمت
rasher U قسمت
rashers U قسمت
dole U قسمت
sects U قسمت
section U قسمت
party U قسمت
instalment U قسمت
divisions U قسمت
installments U قسمت
pieces U قسمت
division U قسمت
piece U قسمت
instalments U قسمت
detachment U قسمت
detachments U قسمت
plank U قسمت
caboodle U قسمت
part U قسمت
kismet U قسمت
sections U قسمت
it fell to my lot to go U قسمت
segment U قسمت
segments U قسمت
departments U قسمت
data division U قسمت
department U قسمت
moiety U قسمت مساوی
masses U قسمت عمده
northward U قسمت شمالی
massing U قسمت عمده
beginning U قسمت اول
sales department U قسمت فروش
beginnings U قسمت اول
men's apartments U قسمت مردانه
middle part U قسمت میانی
bulk U قسمت بزرگ
bulk U قسمت عمده
installation type U نوع قسمت
intelligence service U قسمت اطلاعات
service department U قسمت خدمات
millesimal U یک هزارمین قسمت
mass U قسمت عمده
intercommand U بین قسمت
palmation U قسمت پنجهای
headquarters detachment U قسمت ارکان
straightest U قسمت مستقیم
interservice U داخل قسمت
operating agency U قسمت اجرایی
flat U قسمت پهن
flattest U قسمت پهن
section U بخش قسمت
staddle U قسمت تحتانی
hauling part U قسمت متحرک
head piece U قسمت بالا
straighter U قسمت مستقیم
headquarters detachment U قسمت قرارگاه
signal corps U قسمت مخابرات
midst U قسمت وسط
overflow section U قسمت سر ریز سد
sections U بخش قسمت
northwards U قسمت شمالی
titbits U قسمت لذیذغذا
titbit U قسمت لذیذغذا
straight U قسمت مستقیم
pouf U قسمت پف کردن
hauling part U قسمت کشنده
personnel section U قسمت پرسنلی
quadrant U یک قسمت از چهاربخش
quotient U خارج قسمت
insides U قسمت داخلی
legs U بخش قسمت
initialing U اولین قسمت
initialed U اولین قسمت
quaternion U قسمت چهارگانه
broad U قسمت پهن
broader U قسمت پهن
forehands U قسمت ممتاز
initialled U اولین قسمت
initials U اولین قسمت
key facility U قسمت مهم
leg U بخش قسمت
initialling U اولین قسمت
quotients U خارج قسمت
linear portion U قسمت خطی
purchasing office U قسمت خرید
broadest U قسمت پهن
channels U قسمت عمیق اب
channelled U قسمت عمیق اب
channeling U قسمت عمیق اب
channeled U قسمت عمیق اب
channel U قسمت عمیق اب
hypoderm U قسمت زیرجلد
retraining command U قسمت ندامتگاه
running part U قسمت رونده
naval establishment U قسمت دریایی
sale department U قسمت فروش
medical department U قسمت بهداری
seen U قسمت سوم see
installation property U اموال قسمت
forehand U قسمت ممتاز
proportion U سهم قسمت
purchasing department U قسمت خرید
rear party U قسمت عقبه
proportions U سهم قسمت
hilted U قسمت عقبی
Recent search history Forum search
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1time is prceious it has great
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1ریاست مخابرات به چهار نفر کارمند ضرورت دارد
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
1 moves up the range
1you are in too much of a hurry.the young lady herself is fine.
1cartridge
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com